ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
آهستـه میآمد ولی بـیبـال و پَـر بـود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیـر سـر مهـمـانـی اجـبـاریاش بـود وقتی که میآمد عبایش روی سر بود از بس میان کـوچـهها افـتاد بر خـاک روی لـبـاسـش ردپـای هـر گـذر بـود با آه مـیافـتـاد و بر میخـواسـت امـا آهـش زمـان راه رفـتـن بـیـشـتـر بـود وقـتـی عــصـای پــیــری آدم نـبــاشـد بـایـد به زیـر مـنّـت دیـوار و در بـود آری شـبــیـه قـصـۀ آن کـوچـه تـنـگ فـرسنگ ها انـگـار خـانـه دورتـر بود بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجـره ردِ پـاهای جگـر بود سختی کـشیـد اما چـقدر آرام جان داد آخـر سرش بر روی پـاهای پـسر بود باید که اهل کـشـف باشی بین روضه بـایـد میـان روضههـا اهـل نـظـر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه اش پُر درد سر بود وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود |